دل های ما سراچه ی هر چیز غیر توست
بیهوده نیست در دل ما جا نمی شوی؟
راحت طلب شدیم و به خود هم نیامدیم
حق داشتی مجیب دعا نمی شوی؟
ما را به حال خود مگذار ای طبیب حسن
از حال و روز ما ز چه جویا نمی شوی؟
ای همدم قبیله ی سربند های سرخ
یکبار همنشین ما نمی شوی؟
جمعه به جمعه می گذرد بی خیال تو
آماده نیستیم و هویدا نمی شوی؟
هر ساحلی که ساحل رویت نمی شود
بر هر ز پافتاده که آقا نمی شوی؟
شب های جمعه در حرم جد اطهرت
تا صبح گریه می کنی و پا نمی شوی
ای کردگار حسن عزیز خدا بیا.......
از بهر انتقام شه کربلا بیا........